آیا تنها انگلیس از دوستی ایران و آمریکا می هراسد؟

دوستی فرزانه در وبلاگ زیبا و خواندنی Namportkowa یادداشت جالبی نوشته اند تحت عنوان «هراس انگلیس از آب شدن یخ های بین ایران و آمریکا». ایشان در این یادداشت به درستی دست بر یادداشتی جهت دار و زیرکانه از پایگاه اینترنتی بنگاه خبرپراکنی بریتانیا موسوم به BBC گذاشته اند که سعی در ایجاد تنش و ناآرام جلوه دادن شرایط نوین پیش روی روابط ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران پس از به قدرت رسیدن سناتور اوبامای کنونی و پرزیدنت اوبامای آینده دارد.
بی بی سی با انتخاب عنوان عجیب «اوباما امید ایران برای تغییر را له کرد» تعمدن در این یادداشت می کوشد فضا را به سویی سوق دهد که گویی آقای اوباما، پس از دست یابی به قدرت، مواضعی را اتخاذ کرده که تا پیش از انتخاب به سمت ریاست جمهوری ایالات متحده، از اعلام آنها پرهیز کرده بود، در صورتی که نویسنده ی وبلاگِ پیش گفته، به درستی اظهار میدارند که هرگز چنین نیست.

اما انگیزه نگارش این یادداشت که تا اینجای مسیر با نویسنده آن وبلاگ کاملن هم راستاست در چیست؟
حقیقت آن است که آن نوشتار اگرچه بهره هایی عمده از حقیقت را با خود به همراه دارد، اما بی تردید نمایانگر همه ی حقیقت نیست. در این واقعیت ذره ای تردید نیست که بریتانیا از گرم شدن روابط یخ بسته ی جمهوری اسلامی ایران و آمریکا هرگز خرسند نخواهد بود، چرا که نفس ِبازگشت یک «بازیگر» قوی، که مدتی طولانی در تعاملات عیان استراتژیک و تجاری با ایران حضور نداشته است، خواه نا خواه بازیگران ضعیفتر را به هراس انداخته، فرصت کسب موفقیت برای ایشان، در هر اتمسفری رو به کاستی خواهد گذارد.
این واقعیت، به ویژه در مورد پاسخگویی به نیازهای تکنولوژیک ایران در زمینه صنایع نفت و گاز بیشتر جلوه خواهد نمود. چرا که در برخی زمینه های فوق تخصصی این عرصه ، بریتانیا به همراه ایالات متحده، تنها کشورهای دارنده ی تکنولوژی مورد نیاز کشورهای دارنده ی ذخایر نفتی به شمار می روند.
نکته اما اینجاست: آیا این تنها بریتانیاست که در چنین وضعیت آسیب پذیری قرار دارد؟ به بیان ساده تر آیا تنها بریتانیاست که از وارد شدن ایالات متحده به زمین بازی ایران، بایدخود را آماده ی نیمکت نشینی کند؟ بی تردید پاسخ این پرسش منفی است.

نگاهی اجمالی به حجم مبادلات تجاری سالانه ایران پس از انقلاب اسلامی کافی است تا دریابیم که این خوان گسترده ی بدون حضور قدرت نخست، آمریکا، در وهله اول برای چه کسانی گسترانیده شده است!
بدون ذره ای تردید میتوان مدعی شد که بیش و پیش از انگلیس، کشورهایی چون روسیه و چین (متحدان راهبردی جمهوری اسلامی) و در مرحله بعد آلمان، فرانسه، ایتالیا (متحدان تجاری اصلی جمهوری اسلامی) از ذوب شدن یخ های روابط جمهوری اسلامی و آمریکا نگران و هراسان اند.
متاسفانه با وجود تلاش کوتاهی که کردم، تاکنون نتوانسته ام در فضای مجازی فارسی، لیستی از بیلان تجاری ایران (اعم از صادرات و واردات) با کشورهای مختلف جهان، طی سالهای پس از انقلاب را به دست آورم و آنچه در دست دارم آمارهایی است جسته و گریخته و مربوط به سالهای گونه گون، که البته هیچ یک با شالوده و جان مایه این نوشتار ناسازگار نیستند.

برای مثال به این خبر به نقل از روزنامه همشهری توجه فرمایید : «بزرگترين اروپايي صادركننده به ايران در نيمه نخست سال جاري ميلادي كشور آلمان بوده به طوري كه ايران در اين مدت پذيراي يك ميليارد و 642 ميليون يورو كالاي آلماني بوده است. ايتاليا با 797 ميليون يورو، فرانسه با 704 ميليون يورو و هلند با 287 ميليون يورو به ترتيب ديگر صادركنندگان بزرگ كالا به ايران بوده‌اند.
انگلستان، بلژيك، اسپانيا، اتريش و سوئد نيز ديگر صادركنندگان مهم به ايران در نيمه نخست سال جاري ميلادي محسوب مي‌شوند.»
به عنوان شاهدی دیگر بر این مدعا می توان به یادداشتی از روزنامه کارگزاران اشاره داشت که به نقل از رییس کل گمرک ایران مدعی میشود: «بیشترین میزان كالای وارداتی به كشور از كشور امارات متحده عربی بوده است‌. بیش از 25 درصد از وزن و بیش از 23 درصد از ارزش صادرات كشور به امارات متحده عربی اختصاص داشته است. كشور آلمان نیز با بیش از 11 درصد، چین با هشت درصد، سوئیس بیش از پنج درصد و جمهوری كره بیش از پنج درصد از كل ارزش عمده‌ترین صادركنندگان به كشورمان بوده‌اند.»

در تایید همین داستان میتوان به منابع دیگری نیز رجوع کرد که برخی از ایشان از این قرارند:

1- مبادلات ایران و اروپا از نگاه آمار – سایت آفتاب
2 –حجم مبادلات تجاری ایران و اتحادیه اروپا – گمرک جمهوری اسلامی ایران

پی نوشت- ورود ایالات متحده آمریکا، به عنوان تنها ابرقدرت چهاربعدی جهان امروز و تعامل با آن، بی تردید برای هر کشوری از جمله ایران دارای منافع بسیاری است که کمینه ی آنها، داشتن اختیار عمل و دستانی بازتر و در یک کلام افزایش قدرت چانه زنی کشورمان در گزینش پیشنهاد هایی است که از سوی جامعه جهانی به کشورمان در تمامی زمینه ها اعم از سیاسی، نظامی و اقتصادی عرضه می شود.
خاصه اینکه بسیاری از کشورهای جهان، بویژه روسیه و چین، طی سالهای تیرگی روابط ایران -آمریکا، هماره از آب گل آلود انزوای ایران به بهترین شکل ماهی گرفته اند و پایین ترین کیفیت ها را با بالاترین بها، تنها و تنها با اتکا بر اصل عدم وجود رقیب به ما تحمیل کرده اند.
برای هر ایرانی میهن پرستی این روزنه امید بسیار ارزشمند است که با دورشدن نئوکان ها از کاخ سفید و ورود سناتور اوباما، با دکترین تغییر و با شاخه زیتونی در دست، بستری فراهم آید تا شاید از رهگذار آن، از دور باطل و گفتگوی بی حاصل با نوچه های اروپایی کاخ سفید رهایی یابیم؛ همچنین از دراز کردن دست دوستی به سوی «نارفیقان» مسکو و پکن که به کرات اثبات کرده اند که شایسته ی هر نامی هستند الا «رفیق»!

عقلانیت سیاسی و تخریب مدیران سیاسی پیشین

1- سناتور برک اوباما کاندیدای تغییر طلب و دموکرات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا ، روز جمعه نسبت به نحوه ی بازتاب و تفسیر اظهارات مشاور مذهبی اش ، جرمیا رایت ، درمورد سیاست های کلان دولت ایالات متحده شدیدن انتقاد کرد ( + ) . سناتور اوباما نحوه ی انعکاس نظرات این مشاور مذهبی را که طی آن دولت ایالات متحده متهم به گسترش تروریزم تحت پوشش اِعمال واکنش های متناسب ، پس از تهاجم 11- 9 شده بود را غیر قابل پذیرش و نا بخشودنی دانست . سناتور اوباما بی تردید آگاه است که اتخاذ موضعی اینچنین تند در برابر انعکاس آن فراز خاص ازگفته های رایت ، معنایی جز حمایت ضمنی از سیاستهای اعمال شده از سوی نئوکانها به نمایندگی جرج بوش طی هفت سال گذشته ندارد . جرمیا رایت ، مشاور مذهبی اوباما و کشیش کلیسای مسیحی ترینیتی که آن سخنان چالش بر انگیز منسوب به اوست ، همان کسی است که اوباما را به مسیحیت وارد کرد ، ازدواج او را رسمیت بخشید ، دختران او را غسل تعمید داد و در نهایت الهام بخش عنوان کتابش » شهامت ِ آرزو کردن » شد .

2- سناتور اوباما – همچون رقیبش سناتور کلینتون – نیک میداند که عالم واقعیات سیاسی با ایده آل هایی که در نوشته های برخی فلاسفه سیاسی ایده آلیست میخوانیم و میبینیم بسیار متفاوت است ، پس با پرهیز از کشیدن خطی قرمز بر عملکرد دولتی که پر انتقاد ترین رفتار ها را در میان دولتهای سالهای اخیر ایالات متحده داشته است و اعمال سیاستی محافظه کارانه در قبال آن ، پیشاپیش ، راه را بر سرازیر شدن آماج انتفاد های آتی بر خود و دولت احتمالی اش مسدود میکند . او به خوبی میداند که هر » چرا » یی که امروز در برابر پرزیدنت بوش و مردانش قرار دهد ، فردا باید خود در برابر آن پاسخ گو باشد .

پرچم ایالات مت�ده آمریکا

3- پروفسور کنث والتز ، از اندیشمندان بنام نو واقعگرا ، با قرار دادن مرکز و بنیاد تثوری اش بر« ساختار نظام سیاسی » ، عملن موجودات انسانی را از مرکز تصمیم سازی به حاشیه رانده و نقش پایین دستی برای آنان تعریف میکند . پروفسور والتز، که از برجسته ترین نظریه پردازان روابط بین الملل است ، بر این اعتقاد است که رهبران و مدیران دولتها و رژیم های سیاسی ، اعضای پیکره ی سامانه ی بزرگی به نام دولت اند و در غالب موارد ، منطق تصمیم گیری به گونه ای است که رهبران مجبور به تبعیت از ساختار و راه حل های ارائه شده توسط آنند .
بر این مبناست که اتخاذ رویکردی محافظه کارانه از سوی کاندیدا های دموکراتی چون اوباما و کلینتون ، در برابر عملکرد پرزیدنت جرج بوش و همفکران نئوکانش ، در قبال موضوعاتی چون تهدیدات امنیتی تروریسم ، حمایت استراتژیک از اسراییل ، تاکید بر ادامه ی حضور نظامی آمریکا درعراق و در نهایت اتخاذ مواضعی چالشی در برابر جمهوری اسلامی ، تاویل و تفسیر میشود ..

4- یکی از بنیادی ترین مشکلاتی که کشور های جنوب از آن رنج میبرند ، فقدان وجود رایطه ای نظام مند و پویا ، میان مراکز تولید دانش با مراکز مصرف آن در این کشورهاست . این مشکل را میتوان درعرصه هایی چون صنعت و فرهنگ به وضوح به تماشا نشسته ، لمس کرد . اما بی تردید یکی از شاخص ترین نمود های این معضل تاریخی ، عدم وجود ارتباط ارگانیک میان کانون های علمی – فکری در حوزه سیاست با تصمیم سازان این عرصه خطیر وبه تبع آن ، فقر ِ اندیشه ی سیاسی در پس پشت فرایند تصمیم گیری ها در عرصه های گوناگون کنش سیاسی است .این البته توقع نا بجا و غیر منطقی است که سیاستمداران ، خود ، عالم و اندیشمند دانش سیاست به معنای آکادمیک آن باشند ، اما عرف معمول – به ویژه در کشور های مدرن – این است که مشاورانی و یارانی در کنار سیاستمداران باشند که برای آنها از واقعیات عالم سیاست گفته ، برخی از آزموده ها و تجربه های تاریخی بشری را بازگو کنند تا احیانن سیاستمداران کم تجربه ، آزموده را دوباره نیازمایند و دست به اختراغ دوباره چرخ و کشف مجدد آتش نزنند .



اوباما ، احمدی نژاد و طرح یک پرسش

اوباما و ا�مدی نژاد

1 اینکه در هر انتخاباتی دولتهای بیگانه ،علاقمند به پیروزی یکی از نامزدهای موجود درآن دوره ازانتخابات – براساس مواضع اعلام شده – باشند امری کاملن معمول وعادی است . همچنین اینکه حکومت های خارجی به روشهایی پیچیده و غیر علنی ، حمایت خود را از کاندیدای خاصی علام کرده و به منظور پیروزی وی اقداماتی را ترتیب دهند نیز تا زمانی که سبب پدید آمدن دردسر برای آن کاندیدا نشده ، نقض غرض نشود ، در عالم سیاست امری پذیرفته است .

2- پرزیدنت احمدی نژاد رییس جمهوری کشورمان در مصاحبه مطبوعاتی اخیر خود با روزنامه ال پاییس اسپانیا در حمایتی آشکاراز سناتور اوباما اظهار داشت : « بعید است اجازه دهند اوباما رییس جمهور شود.»

3 سناتور اوباما در یکی از آخرین اظهار نظرهای خویش در گفتگو با روزنامه اسراییلی آحارونوت ضمن اعلام تعهد نسبت به اسراییل اظهار داشت:« معتقد نيستم كه ديپلماسی به تنهایی مانع برنامه‌های تسليحات هسته‌ای ايران خواهد شد. معتقدم برای نيل به اين هدف مهم بايد از تمام جنبه‌های قدرت ملی مان استفاده كنيم، ايران امروز جدی ترين تهديد عليه اسراييل است. »

4- از اهرم های فشاری که بر سناتور اوباما وجود داشته و دارد تبار آفریقایی ، پدر مسلمان و نام میانی وی – حسین – است . آیا تهران علاقمند است که به این لیست نواقص پرونده ی اوباما از نظر گاه مردان پشت پرده سیاست در ایالات متحده ، حمایت احمدی نژاد از وی را نیز بیافزاید ؟

پرسش مهم اما این است که آیا سناتور اوباما براستی برای دولت جمهوری اسلامی بهترین گزینه است ؟ آیا در مورد او بررسی های لازمه صورت پذیرفته است و یا این تصمیم راهبردی دولت ما بر اساس مستند مسلمان زاده بودن و حسین نام داشتن اتخاذ شده است ؟
دیگر سخن اینکه با فرض اینکه سناتور اوباما بهترین گزینه موجود بر اساس مصالح نظام جمهوری اسلامی باشد ، آیا این قبیل اعلام مواضع آشکار با منافع اصولی دولت جمهوری اسلامی – تلاش برای کسب موفقیت سناتور باراک حسین اوباما – هم آوایی دارد ؟ از یاد نبریم که اظهار نظر دیگری از آقای احمدی نژاد درهمین مصاحبه ی اخیر با ال پاییس وجود دارد که دست روی نقطه ی حساس و عاطفی ملت آمریکا – یازده سپتامبر – گذاشته و اصالت آنرا کتمان میکند و هم زمانی این دو اعلام موضع ، بی تردید تاثیر ناخوشایندی بر موقعیت سناتور اوباما در میان برخی از مردم آمریکا خواهد داشت .

پی نوشت – شهاب نیوز از روزنامه نیویورک سان نقل میکنه که باراک حسین اوباما بعد از گذشتن دو روز از اعلام حمایت رییس جمهور ایران از ایشون و به علت مانور های تبلیغاتی که رقبا روی این اعلام حمایت داده اند ، دچار ریزش سه و نیم درصدی در نزد مردم شده است .